در خاطرات کودکی من که تقریباً سالهای اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد بود، ترمینالها بدترین جاهای شهر بودند: پُر از غریبهها، ماشینهای کثیف، دود و سروصدا، افرادِ در حال رفت و آمد و افرادِ منتظر. ده سال بعد از انقلاب که جنگ هم تازه تمام شده بود، چندان کسی به فکر کیفیتهای محیط شهری نبود. از اوایل دهۀ هفتاد حرکت شهرداریها برای توسعه یا احیای شهرها شروع شد؛ اول تهران و بعد شهرهای دیگر که جا پای تهران گذاشتند. نتیجۀ این توسعهها را امروز شاهدیم. نقدهای زیادی به آنها وارد شده و دفاعیههایی هم طرح شده است. اما از یک زاویۀ خاص هم که شاید تکراری نباشد میتوان این به اصطلاح توسعهها را دید و آن دیدنِ توسعۀ کارکردهای ترمینالی در شهر و در حاصل، ترمینالیشدنِ شهر است.