کوچ‌نشین

نوشته‌هایی درباره‌ی شهر و اداره‌ی آن

کوچ‌نشین

نوشته‌هایی درباره‌ی شهر و اداره‌ی آن

این صفحه‌ای است که من - فرشید مقدم سلیمی - برای بازنشر نوشته‌هایم بین سال‌های ۱۳۹۳ و ۱۳۹۸ استفاده کردم. این نوشته‌ها عموماً در زمینهٔ مطالعات شهری هستند.

  • ۰
  • ۰

من اصلاً روزنامه نمی‌خوانم. رک و راست! مگر اینکه مطلبی را یکی از دوستان، خیلی مهم تشخیص بده و برام ایمیل کنه یا تو فیس‌بوک بگذاره. دلایل روشنی هم دارم. روزنامه‌ها خبرهای سوخته را منتشر می‌کنند. خیل عظیمی مقاله‌نویس تو روزنامه‌ها هستند که تو همان حوزه‌ای که قلم می‌زنند سوادشان از عموم افراد تحصیل‌کرده و اهل مطالعه بیشتر نیست. مثلاً روزنامه‌نگار اقتصادی داریم که با الفبای اقتصاد آشنا نیست و با خواندن صفحۀ اقتصادی روزنامه‌ها روزنامه‌نگار اقتصادی شده. همین‌طورند بیشتر روزنامه‌نگارهای حوزۀ اجتماعی و سیاسی. به حوزه‌های دیگر مثل سینما و تئاتر و ورزش آن‌قدر علاقمند نیستم که خبرها و تحلیل‌هاش را مدام پیگیری کنم بنابراین نظری دربارۀ روزنامه‌نگارهاش ندارم. فقط حدس می‌زنم اوضاع‌شان بهتر نباشد.

تک و توک مقاله‌هایی از افرادی خاص منتشر می‌شه که خوانندۀ ثابت‌شان هستم اما برای این کار هم نیازی به روزنامه نیست. این افراد را در فیس‌بوک، آکادمیا یا در خبرخوان (فید-ریدر) پیگیرم. حجم همین مقالاتِ خوب هم همیشه از وقت و مجالم بیشترند. پس اساساً به روزنامه‌ها نیازی نیست.

به نظرم در این شرایط ما بیش از حد روزنامه و مجله و هفته‌نامه داریم. ما گرفتار تورم نشریات‌ایم. این حکم در مورد نشریات تخصصی و علمی هم درست است و احتمالاً به مراتب درست‌تر است.

حال سعی می‌کنم این شرایط را بفهمم. یکی از شرطهای تحقق این تورم، ارزان‌بودن نیروی انسانی است. وقتی با 600 هزار تومان در ماه می‌شود خبرنگار استخدام کرد، هر ننه قمری روزنامه می‌زند. نسل جوان پرتعداد و جویای کار - لشکر بیکاران جوان - همراه شده است با ارزان‌شدن نیروی کار.

شرط دوم، وجود رسانه‌های دولتی و عمومی پرتعداد است. این را خیلی خوب نمی‌فهمم که چرا هر سازمانی باید رسانۀ عمومی داشته باشند. بعضی‌ها مثل هلال احمر، تأمین اجتماعی، خبرگزاری جمهوری اسلامی، صدا و سیما، شهرداری تهران و ... روزنامه دارند بعضی هم خبرگزاری. بیشتر از 20 خبرگزاری در کشور داریم. این روزنامه‌ها هیچ فرقی با دیگر روزنامه‌ها عموماً ندارند غیر از اینکه در کل منافع سازمان‌شان را بیشتر لحاظ می‌کنند و برای سازمان‌شان کار تبلیغاتی هم می‌کنند. با بودن رسانه‌های مستقل و خصوصی، در کل بود و نبودشان این‌ها برای جامعه فرقی ندارد. پس می‌شود گفت مصداق استفاده از بودجۀ عمومی در جایی‌اند که نفعی برای عموم ندارند.

شرط سوم به نظرم یک علت روانی است. روزنامه‌ها برای افراد میانسال و کهنسال خیلی مهم‌اند. آنها هنوز نمی‌دانند که دورۀ روزنامه‌های با تیراژ چندصدهزار تمام شده است. اینترنت جا را برای روزنامه‌ها خیلی خیلی تنگ کرده است. روزنامه‌ها مثل سابق خواننده ندارند و تأثیرگذار نیستند. عمدۀ مدیران و مسئولان دولتی و غیردولتی کشور از همین نسل قدیمی‌اند. همین نسل روزنامه راه می‌اندازد. علاوه بر این، روزنامه چون برای این افرادِ مهم، مهم‌ است، برای دیگران هم مهم می‌شود. بنابراین ممکن کسی نه برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی که برای تأثیرگذاری بر افکار مدیران و مسئولان روزنامه راه بیاندازد. این دوره هم تمام می‌شود.

تورم رسانه‌ای در کشور یکی از جنبه‌های تورم بخش خدمات در اقتصاد کشور است. تورم بخش خدمات به تنهایی ایراد نیست ولی در شرایطی که تولید صنعتی و کشاورزی در کشور محدود است و کشور به واردات محصولات در این بخش‌ها وابستگی بالایی دارد و مشتری بخش خدمات هم داخلی است، این وضعیت ایراد دارد. تنها اگر بخش خدمات برای کشور ارزآوری داشت، بزرگیِ بخش خدمات و کوچکی بخش‌های تولیدی بدون اشکال می‌بود. این کمبودها را عجالتاً با صادرات نفت و گاز و پتروشیمی جبران می‌کنیم.

از یکی از دوستان روزنامه‌نگار چند ماه قبل پرسیدم «الان کدوم روزنامه‌ای». با تعجب گفت «یعنی تو روزنامه نمی‌خوانی؟» این یادداشت را در پاسخ به آن تعجب نوشتم.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی